مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید (ابامروان)
در کتاب کافى در کتاب الحجة مرحوم کلینى از على بن ابراهیم از پدرش از حسن بن ابراهیم از یونس بن یعقوب روایت مىکند که:
در نزد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام جماعتى از اصحاب بودند که از آنجمله حمران بن أعین و محمّد بن نعمان و هشام بن سالم و طیّار و جماعتى که در میان آنان جوانى برومند بنام هِشام بن حَکَم بود.
حضرت به هشام بن حکم فرمودند اى هشام! آیا خبر مى دهى به ما از آن مناظره و مکالمه اى که بین تو و بین عمرو بن عبید واقع شد؟
هشام گفت: یا بن رسول الله مقام و منزلت تو بالاتر از آنست که من در مقابل شما لب بگشایم، و مناظره خود را باز گویم، من از شما حیا مىکنم و در پیشگاه شما زبان من قادر به حرکت و سخن گفتن نیست.
حضرت فرمودند: زمانیکه شما را به کارى امر نمودیم باید بجا آورید!
ادامه مطلب✅ غدیر نمایشگر اتحاد و پیوند رسالت به امامت، و نبوت به ولایت است، و حکایت از آن مىکند که همچون دو ى هستند که براى اشراب و ع طفل شیرخوار، پیوسته ملازم و مقارن و رفیق یکدیگرند، و یا همچون دو نهالى که از یک ریشه و بن روئیده شده و بهم پیوستهاند.
✅ غدیر نمایشگاه على منى و انا منه در برابر دیدگان جمیع خلائق و همگى امت، و اعلان و اعلام این واقعیت به جهانیان تا روز بازپسین است.
ادامه مطلبگروه های مختلف مدعیان استاد اخلاق و علامت شناخت ولی خدا
روایت بسیار شگفت انگیز از امام سجاد علیه السلام
حضرت امام رضا علیه السّلام از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند:
«اگر مردی را ببینید که طریقه و روش او نیت و گفتار خود را آهسته و آرام نموده و سخن خود را ضعیف و ملایم نشان دهد و در کارها و حرکاتش خود را خاضع و فروتن جلوه دهد، فوراً به او گرایش پیدا نکنید! دست نگاه دارید، توقّف کنید که شما را گول نزند!
ادامه مطلبشیخ شما کیست؟
در کربلا واعظى بود به نام سیّد جواد از اهل کربلا و لذا او را سیّد جواد کربلائى مىگفتند. او ساکن کربلا بود ولى در ایّام محرّم و عزا میرفت در اطراف، در نواحى و قصبات دور دست تبلیغ میکرد، نماز جماعت میخواند، روضه میخواند و مسأله میگفت و سپس به کربلا مراجعت مینمود.
یک مرتبه گذرش افتاد به قصبهاى که همه آنها سنّى مذهب بودند، و در آنجا برخورد کرد با پیرمردى محاسن سفید و نورانى، و چون دید سنّى است، از در صحبت و مذاکره وارد شد، دید الان نمىتواند تشیّع را به او بفهماند؛ چون این مرد ساده لوح و پاک دل چنان قلبش از محبّت افرادى که غصب مقام خلافت را نمودند سرشار است که آمادگى ندارد و شاید ارائه مطلب نتیجه مع داشته باشد.
تا در یک روز که با آن پیرمرد تکلّم مینمود از او پرسید: شیخ شما کیست؟
ادامه مطلب
جمعیت زیادی دور حضرت علی علیه السلام حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و درفرصتی مناسب پرسید:
یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت:
علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال وثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید:
علم بهتر است یا ثروت؟
خبر دادن میثم تمّار و حبیب بن مظاهر از شهادت همدیگر
فضیل بن زبیر روایت کرده است که:
میثم تمّار که از خواصّ اصحاب أمیرالمؤمنین علیه السّلام بود، بر روى اسبى سوار بود.
در این حال حبیب بن مظاهر اسدى هم از طرف مقابل بدین سو مىآمد. و در محلّى که جمعى از بنى اسد در مجلس خود نشسته بودند به هم رسیدند.
و با یکدگر بطورى نزدیک با هم به گفتگو پرداختند که گردنهاى اسبانشان به هم رسید؛
رحمت خدا چه می شود؟!
مردى از أبو ذر غِفارى سؤال کرد:
ما لَنا نَکْرَهُ الْمَوْتَ؟
قالَ: لِانَّکُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْیا وَ خَرَّبْتُمُ الآخِرَةَ؛ فَتَکْرَهونَ أنْ تَنْتَقِلوا مِنْ عُمْرانٍ إلى خَرابٍ.
«چرا مردن براى ما ناپسند است؟
أبو ذر در پاسخ گفت: به علّت آنکه شما دنیاى خود را آباد نموده و آخرت خود را خراب کردهاید؛ و البتّه بر شما ناگوار خواهد بود که از محلّ آباد و معمور به محلّ خراب و ویران کوچ کنید».
ادامه مطلبچرا دنیا نزد مردم محبوب است؟
امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند:
الدُّنْیَا دَارُ غُرُورٍ وَ فَنَآءٍ، وَ مُلْتَقَى سَاعَةٍ وَ وَدَاعٍ، وَ النَّاسُ مُتَصَرِّفُونَ فِیهَا بَیْنَ وَردٍ وَ صَدْرٍ، وَ صَآئِرُونَ خَبَرًا بَعْدَ أَثَرٍ. غَایَةُ کُلِّ مُتَحَرِّکٍ سُکُونٌ، وَ نِهَایَةُ کُلِّ مُتَکَوِّنٍ أَنْ لَا یَکُونَ؛ فَإذَا کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ، فَلِمَ التَّهَالُکُ عَلَى هَالِکٍ؟ وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا الدُّنْیَا تُطْلَبُ لِثَلَاثٍ: لِلْعِزِّ وَ الْغِنَى وَ الرَّاحَةِ؛ فَمَنْ قَنِعَ عَزَّ، وَ مَنْ زَهِدَ اسْتَغْنَى، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ اسْتَرَاحَ.
«دنیا خانه غرور و فنا و محلّ برخورد و ملاقات است یکساعت با همدیگر و سپس وداع و مفارقت از هم. مردم پیوسته در حرکت مىآیند و مىروند و دائماً دو دروازه دنیا باز، دستهاى وارد و دسته دیگر خارج مىشوند. و بعد از آنکه در دنیا اثرى بودند تبدیل به خبر مىگردند.
ادامه مطلبداستانی را مرحوم علامه طهرانی در کتاب نور ملکوت قران ج 1 ص 141 الی 145 بیان فرموده اند که بنده خیلی لذت بردم و هر بار مطالعه می کنم برایم تازه گی دارد که بعضی افراد عجب برخورد هایی دارند. داستان را کامل مطالعه کنید. پشیمان نمی شوید.
می فرماید: یکروز در طهران، براى خرید کتاب، به کتاب فروشى إسلامیّه که در خیابان بوذر جمهرى بود رفتم، . مردى در آن أنبار براى خرید کتاب آمده، و کمر بند چرمى خود را روى زمین پهن کرده بود؛ و مقدارى از کتابهاى ابتیاعى خود را بر روى کمربند چیده بود؛ از قبیل قرآن، و مفاتیح، و کلیله و دمنه، و بعضى از کتب قصص و رسائل عملیّه و مشغول بود تا بقیّه کتابهاى لازم را جمع کند؛ و بالاخره پس از إتمام کار، مجموع کتابها را که در حدود پنجاه عدد شد، در میان کمربند بست؛ و آماده براى خروج بود که: ناگهان گفت: حبیبم الله. طبیبم الله یارم. یارم. جونم. جونم.
ادامه مطلبچند روایت امام صادق علیه السلام در اوصاف شیعه
از «تفسیر عیاشى» از حضرت صادق علیه السلام روایت است که آن حضرت فرمود:
انَّما شِیعَتُنا اصْحابُ الْارْبَعَة الْاعْیُنِ عَیْنٍ فِى الرَّأْسِ وَ عَیْنٍ فِى الْقَلْبِ، الَا و الْخَلائِقُ کُلُّهمْ کَذلِکَ، الّا انَّ اللهَ فَتَحَ ابْصارَکُمْ وَ اعْمى ابْصارَهُم
«بحار الانوار» ج 15 کتاب الاخلاق ص 31.
«شیعیان ما داراى چهار چشم هستند، دو چشم در سر، و دو چشم در دل. متوجّه باشید که همه بندگان خدا چنیناند لکن خدا چشم دل شما شیعیان را باز کرده و چشم دل دیگران را نابینا نموده است».
ادامه مطلب
درباره این سایت